سایه ی من به قلم زهرا باقری
پارت چهل و ششم :
- عذاب وجدان بد دردیه، نه؟
- مهرداد!
تو اون شرایط اصلاً حوصلهی شوخی رو نداشتم، انگار بابا هم فهمید چون بدون اینکه به چیزی اشاره کنه سیگار و فندکش و از رو تاقچه گرفت و گفت:
- من میرم هوا بخورم!
در و هم پشت سرش بست.
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
آنیسا
00خیلی قشنگ بود خسته نباشی زهرا بانو🥺❤️ ببخشید زیاد کامنت نمیزارم سرکار میرم واقعا دیگه تایم خالی ندارم فقط شبا قبل خواب میام سریع رمانت و میخونم و میرم ، در هر صورت موفق باشی رمانت فوق العادست❤️